چه نوع ارتباط هایی انس و صمیمیت را به همراه دارد؟
در این مقاله به نوع ارتباط بنده با خدا و کیفیت آن پرداخته میشود، آنجا که لذت عبادت و شوق درک آن به روح انسان جلا میدهد و تنهایی انسان منور میگردد.
رابرت بولتون در کتاب خود به نام «روان شناسى روابط انسانى»، بحثى دارد تحت عنوان «درد تنهایى». وى معتقد است که امروزه بسیارى از افراد، آرزو مى کنند با دیگران رابطه اى صمیمى داشته باشند، ولى از آن محروم اند. وى از قول یکى از روان پزشکان امریکا نقل مى کند که در جامعه ما، عمیق ترین مشکل مردم، تنهایى و انزواست.
وى بر این باور است که تنها بودن، دو نوع است: نخست، «عزلت» که مى تواند تنهایى کامل، سازنده و مسرت بخشى باشد و دوم، «تنهایى» که نوعى بى کسىِ دردآور، مرده و پوچ است و این تنهایى حتى ممکن است در میان جمعیت نیز روى دهد.81
بنابراین، اُنس و صمیمیت، یکى از عوامل مهم در رضامندى و شادکامى است. در ادامه به برخى از قلمروهاى این موضوع اشاره مى کنیم:
1. در کنار دوستان
یکى از قلمروهاى اُنس و صمیمیت، «دوستان» هستند. وجود دوست، انسان را از تنهایى، بیرون مى کند و به زندگى، نشاط مى بخشد. علّت بسیارى از نارضایتى ها را باید در فقدان روابط دوستانه جستجو کرد. نارضایتى درونى، همیشه معلول محرومیت مالى و ناکامى در به دست آوردن رفاه نیست؛ ناکامى در صمیمیت و فقدان دوستان صمیمى، از عوامل مهم در نارضایتى و ناخرسندى است.البته اصل مهم در روابط با دیگران، «همسانى» افراد است. لذّت دوستى هنگامى به وجود مى آید که انسان بتواند همانند خود را بیاید و با او رابطه برقرار کند.
امام صادق علیه السلام در این باره مى فرماید:
براى هر چیزى، چیز دیگرى است که آسایش خود را در آن مى جوید و همانا مؤمن، آسودگى خود را در برادر مؤمن خود مى یابد؛ همان گونه که پرنده، آسودگى خود را در همانند خود مى یابد.82صِرف مجاورت و ارتباط بدون صمیمیت، مایه خرسندى و خشنودى انسان نمى گردد. آنچه به یک ارتباط، معنا مى دهد و آن را لذّت بخش مى سازد، ارتباط روح ها و جان هاست و این ارتباط، هنگامى به وجود مى آید که روح ها، هم افق و هم فکر باشند.
اگر دوستان خوبى دارید، قدر آنان را بدانید، رابطه با آنان را مستحکم کنید، از بودن با آنها لذّت ببرید، به وجودشان افتخار کنید، خدا را شکر کنید و بدانید که اگر آنان نبودند، زندگى بر شما سخت تر مى شد.
و اگر از این نعمت، محروم هستید یا به اندازه کافى، دوست صالح ندارید، در توسعه آن بکوشید و مطمئن باشید که بدین وسیله، بخشى از ناراحتى ها و نارضایتى هاى شما برطرف مى شود. دوستان شما ثروت هایى هستند که مى توانند احساس خوشبختى را به شما برگردانند.
لذّت بى تو بودن
همان گونه که گفتیم، رابطه با هر کسى لذّت بخش نیست. شرط اساسى لذّت بخش بودن یک ارتباط، هماهنگى روحى طرفین است. اگر این هماهنگى، وجود نداشته باشد، رابطه میان افراد، لذّت بخش نبوده، بلکه مایه رنج و عذاب خواهد شد و بر مشکلات روحى و روانى انسان مى افزاید.
از این رو، نه تنها توسعه رابطه با چنین افرادى، ثمربخش نخواهد بود، بلکه زیان آور بوده و رنج و زحمت انسان را افزایش مى دهد. آن بخش از آموزه هاى دین که توصیه به دورى از مردم مى کند، مربوط به چنین روابطى است
امام على علیه السلام مى فرماید:
آسودگى را جستجو کردم و آن را نیافتم مگر در ترک ارتباط با مردم، جز براى برقرار ماندن زندگى دنیا. دنیا و ارتباط با مردم را ترک کنید تا در دو جهان، آسوده باشید و از عذاب الهى، ایمن گردید.83در شرایطى که همه مردم، اهل دنیا شده باشند و انسان هاى صالح و امین و با ایمان، همچون درّ گران بها کم یاب یا نایاب باشند، بهترین روش براى ایمنى از شرّ صالحان، به حداقل رساندن ارتباط هاى ناسالم اجتماعى است. از این طریق، انسان از شرّ اشرار، راحت مى گردد و این، خود کمک بزرگى به آرامش زندگى بوده، از به خطر افتادن آن، جلوگیرى مى کند.
امام على علیه السلام در این باره مى فرماید:
کمى ارتباط، مایه صیانت از دین است و انسان را از نزدیکى با اشرار، راحت مى سازد.84این جاست که تنهایى، مایه راحتى و آسایش دینداران مى گردد.
امام على علیه السلام مى فرماید:
تنها بودن، مایه آسایش عبادت کنندگان است.85
بنابراین، هر نوع توسعه رابطه، مایه آسایش و آرامش نمى گردد. از این رو، گزینش دوست و انتخاب افراد شایسته براى ارتباط، نقش مهمّى در رضامندى انسان از زندگى خواهد داشت.86
روابط اجتماعى و مهارت هاى ارتباطى
موفقیت در روابط اجتماعى، نیازمند برخوردارى از مهارت هاى ارتباطى است. روابط اجتماعى را نباید ساده انگاشت. بخش مهمى از ناکامى هاى زندگى، به خاطر ناکامى در روابط اجتماعى است.کسى که نتواند با دیگران رابطه اى صحیح و منطقى برقرار سازد، دچار تنش ها، مشکلات و بلکه بحران هاى زیادى خواهد شد که بر کل زندگى او تأثیر خواهد داشت و موجب نارضایتى و ناکامى وى مى گردد.
کسى که روابط صمیمى نداشته باشد، زندگى خانوادگى اش از تعادل و نشاط برخوردار نبوده، تعامل سازنده اى نیز میان اعضاى خانواده برقرار نخواهد شد. در صحنه اجتماع نیز تعامل مثبت و سازنده اى با دیگران نخواهد داشت.
در محیط کار نیز نمى تواند رابطه سالم و موفّقى با مدیران، همکاران و زیردستان خود برقرار کند. از این رو، پیوسته در حال تنش و اضطراب است و همواره از فشار روانى رنج مى برد. همین امر، بر موقعیت اجتماعى او و بر کسب و کارش تأثیر منفى بر جاى خواهد گذاشت.
امروزه یکى از ضرورت هاى جامعه ما، آموزش مهارت هاى ارتباطى است. اتفاقا بخش زیادى از متون دینى به مهارت هاى ارتباطى اختصاص دارد که مغفول و محجور مانده است. این بخش باید توسط پژوهشگران، مورد بررسى دقیق قرار گیرد و توسّط مبلّغان، به آگاهى مردم رسانده شود و توسط نهادهاى آموزشى، آموزش داده شود.
مهارت هاى ارتباطى اى که از متون دینى، قابل استخراج اند، فراوان است. در این مجال به عنوان نمونه، فقط به یک مورد پرداخته مى شود و شما را به مطالعه بیشتر در این زمینه دعوت مى کنیم.
خانواده اجتماعى
زُهْرى یکى از اصحاب امام صادق علیه السلام است که از وضع مالى خوبى برخوردار بود و به همین جهت، مورد حسادت قرار گرفت. روزى با حالتى گرفته و ناراحت، خدمت امام سجاد علیه السلامرسید.حضرت به وى فرمود: «چرا غمگینى؟». گفت: «غم ها و اندوه هاى پى در پى است که ریشه در رنجى دارد که از طرف کسانى بر من وارد شده که به نعمت من حسادت مى ورزند و چشم طمع به مال من دارند و نیز از طرف کسانى که به آنها امید داشتم و به آنها نیکى کرده بودم، ولى امیدم را ناامید کردند».
امام سجاد علیه السلام به وى فرمود: «زبانت را نگه دار تا برادرانت باقى بمانند».
این، خود، یک روش است. کسانى که زندگى موفّقى دارند، اگر موفّقیت هاى خود را براى دیگران بازگو کنند، ممکن است آتش حسادت آنها برافروخته شود. به همین جهت، لب فرو بستن، راهى براى ایمنى از حسادت ها و دشمنى هایى است که مى تواند روابط اجتماعى را تخریب کند.
به هر حال، زُهْرى ـ که گویا متوجه کلام امام علیه السلام نشده بود ـ گفت: «من به نیکى با آنان سخن مى گویم».
امام علیه السلام به وى فرمود: «هرگز! هرگز! بپرهیز از این که به خاطر این کار، دچار خودپسندى شوى...». سپس حضرت، راه کارى به وى آموخت که روابط اجتماعى را رضایت بخش مى سازد:
اى زهرى! بر عهده توست که مسلمانان را به منزله خانواده خود بشمارى؛ پس بزرگ آنان را به منزله پدرت، و کوچک آنان را به منزله فرزندت، و همسال آنان را به منزله برادرت بِدان. در این صورت، دوست دارى کدام یک از آنان را مورد ستم قرار دهى؟ و دوست دارى کدام یک از آنان را نفرین کنى؟ و دوست دارى آبروى کدام یک از آنان را ببرى؟87
در این کلام، اصل «خانواده اجتماعى» به خوبى بیان شده است و به راستى، کسى که همه را جزو خانواده خود بداند، حاضر نیست به کسى ستم کند و یا نفرین نماید و یا آبروى کسى را بریزد. این اصل، افتخار آموزه هاى دینى در بُعد اجتماعى است و به عنوان یک روش یا مهارت، نقش مؤثّرى در کاهش ناراحتى هاى اجتماعى و افزایش آرامش در روابط اجتماعى دارد.
روش برخورد با تعریف و تمجید
بخشى از تعامل ما با دیگران را مسئله تعریف و تمجید از یک سو، و توهین و تحقیر از سوى دیگر، شامل مى شود. به همین منظور، بخشى از مهارت هاى ارتباطى به چگونگى برخورد با این پدیده ها مربوط مى شود. ما باید بدانیم چه واکنشى در برابر این پدیده از خود نشان دهیم.در ادامه حدیث قبل، حضرت به مسئله تکریم در سطح جامعه اشاره کرده، راه رویارویى صحیح با آن را بیان مى دارد، به گونه اى که از دیگران طلبکار نباشیم و آنان را بهتر بدانیم. حضرت، درباره تکریم هاى اجتماعى مى فرماید:
و اگر دیدى که مسلمانان، تو را بزرگ مى شمرند و حرمت مى نهند و گرامى مى دارند، پس بگو: این، فضیلتى است که آنها در خویش پدید آورده اند.88
این که انسان، تکریم دیگران را نشانه بزرگوارى خودشان بداند، تأثیر مهمّى در جلوگیرى از تکبّر دارد.
روش برخورد با توهین و تحقیر
و اما در برابر توهین هاى دیگران چه باید کرد؟ یکى از عوامل مهم در تنیدگى و نارضایتى، آزارها و توهین هایى است که ممکن است از سوى دیگران به انسان برسد. چگونه مى توان این وضعیت را تحمّل کرد؟ راه مقابله صحیح با آن چیست؟امام سجاد علیه السلام در ادامه حدیث، به این مطلب پرداخته، مى فرماید:
و اگر از آنان آزار و دورى کردن دیدى، بگو: این، به خاطر گناهى است که انجام داده ام.اگر انسان، تکریم دیگران را به خودشان برگرداند و توهین آنها را نتیجه کردار خودش بداند، به روابط اجتماعى، آسیبى وارد نمى شود و این، نقش مهمى در رضایت از زندگى خواهد داشت. امام سجاد علیه السلام در پایان، به نقش این نگرش در رضایت از زندگى و لذّت بخش کردن حیات مى پردازد:
به تحقیق، هر گاه چنین کردى، خداوند، زندگى را بر تو آسان مى کند و دوستانت را زیاد مى گرداند و دشمنانت را اندک مى سازد و از نیکى آنان خرسند مى شوى و از بى مهرى آنان افسوس نمى خورى.89
2. گلستان خانواده
یکى دیگر از قلمروهاى اُنس و صمیمیت برخورداى از خانواده خوب و شایسته است که خود به دو بخش تقسیم مى شود:یک. همسر خوب
خداوند متعال، انسان را که آفرید، تداوم نسل او را در خود او قرار داد. از این رو، موجودیت انسان را در دو جنس زن و مرد قرار داد و در هر یک، ویژگى هاى روحى و عاطفى متفاوتى نهاد، که با دیگرى ارضا مى شود.90
همه این مسائل تکوینى، موجب مى شود که انسان به همسر، نیاز داشته باشد و لذا زمانى مى توان به آرامش رسید و از زندگى، لذّت برد که این بخش از نیاز انسان نیز برآورده شده باشد ! بدین جهت است که ازدواج، مایه آرامش دانسته شده است:
«وَ مِنْ ءَایـتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکم مِّنْ أَنفُسِکمْ أَزْوَ جًا لِّتَسْکنُواْ إِلَیهَا.91
و از نشانه هاى خداوند، این است که از خود شما برایتان همسرانى قرار داد تا بدان ها آرامش یابید».
امام سجاد علیه السلام مى فرماید: خداوند، همسر را مایه آرامش و اُنس قرار داده92 تا انسان، در کنار او آسایش یابد93 و لذا امام صادق علیه السلام مى فرماید: اگر کسى از همسر موافق و همراه، محروم باشد، ناآرام و حیران بوده، زندگى او ناتمام خواهد بود.94
البته همسر خوب، ویژگى هایى دارد که در برخى روایات، از آن به عنوان «همسر موافق»،95 «همسر صالح»96 و «همسرى که پشتیبان انسان باشد»97 یاد شده است. آسایش و راحتى زندگى، فقط به داشتن همسرى زیبا و صاحب جاه و مال نیست.
چه بسا همسرانى که از عنصر مال و جاه و جمال برخوردارند، اما کسى را خوش بخت نکرده اند. انسان خوش بخت، کسى است که همسرى شایسته، همراه، یاور و پشتیبان داشته باشد. خوشبختى در زندگى، از آنِ همسرانى است که میان آنان «مودّت» و «رحمت» وجود داشته باشد98 و این مهم، به وسیله مال و جاه و جمال به دست نمى آید.
از این رو، دین اسلام، توصیه کرده که همسر خود را به خاطر مال و جاه و جمال، انتخاب نکنید که اگر چنین شد، خداوند، شما را به همان عوامل، واگذار مى کند؛ اما اگر به خاطر دین و ایمان، با کسى ازدواج کردید، خداوند، آنچه را از مال و جمال نیز انتظار دارید به شما مى دهد.99
آنچه زندگى را شیرین و لذّت بخش مى کند، مال و جمال نیست؛ مودّت و رحمت است و این دو، در دست خداوند است و اوست که میان دل ها انس و اُلفت برقرار مى کند و آن گاه که چنین مى شود، آن همسر، از هر چیزى براى انسان، دوست داشتنى تر خواهد بود و این، یعنى داشتن یک زندگى شیرین، لذّت بخش و همراه با آرامش و آسایش.
دو. لذت بزرگ و خوب زندگی فرزند صالح
فرزند، یکى دیگر از لذّت هاى زندگى است. کسانى که از نعمت فرزند محروم اند، خود را تنها مى یابند؛ هر چند که همسرى دارند و با دوستان و آشنایان و فامیل زندگى مى کنند. گویا فرزند داشتن، یکى از نیازهاى عاطفى انسان است.
حضرت زکریا علیه السلام که از نعمت فرزند، محروم بود، از تنهایى به خداوند شکایت کرد و گفت:
«رَبِّ لاَ تَذَرْنِى فَرْدًا وَ أَنتَ خَیرُ الْوَ رِثِینَ.100پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین وارث هستى».
امام صادق علیه السلام، نداشتن فرزند را یکى از عوامل تنیدگى و نارضایتى از زندگى مى داند101 و وجود آن را مایه اُنس در بى کسى ها و آرامش در تنهایى ها مى شمرد.102 فرزند، مایه روشنى چشم و شادابى قلب103 و برکت زندگى104 و میوه دل105 است. بوى فرزند، از بوى بهشت است.106 البته این، وقتى ارزشمندتر و لذّت بخش تر مى شود که فرزند انسان، فرزند صالح باشد.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید:
از خوشبختى مرد، داشتن فرزند صالح است.107
فرزند صالح را با هیچ ثروتى نمى توان معاوضه کرد. شاید شما از ثروت، برخوردار نباشید؛ اما اگر فرزندان صالح و شایسته اى دارید، قدر آنها را بدانید، آنها را دوست بدارید، تا لذّت وجود آنان را درک کنید. تصوّر کنید اگر فرزند ناصالح و فاسدى مى داشتید، چه قدر حاضر بودید خرج کنید تا فرزندتان صالح و شایسته گردد؟
روزى کسى که وضع چندان مناسبى نداشت، به نوعى گلایه مى کرد. در لا به لاى صحبت هایش از فرزندان خود تعریف کرد که تاکنون چه دام هایى که شیطان براى آنان گسترده، ولى آنان پاکى و عفّت خود را حفظ کرده اند.
وقتى صحبت او به این جا رسید، از او پرسیدم: اگر فرزندان شما نااهل و ناباب بودند، چه قدر حاضر بودید بدهید تا آنان، به راه پاکى و عفاف برگردند؟ او به فکر فرو رفت و گفت: «هیچ قیمتى براى آن نمى توان تعیین کرد».
گفتم: پس چرا قدر این ثروت هاى عظیم را نمى دانید؟! انسان، دوست دارد ثروت فراوانى داشته باشد، اما اگر یکى از فرزندانش ناباب شود، حاضر است همه ثروت هاى خود را بدهد تا فرزندش صالح شود! اگر مال فراوان نداشته باشیم، ولى خداوند، فرزند صالحى به ما داده باشد، باید بدانیم این فرزند صالح، ثروت گران بها و ارزشمندى است که نمى توان قیمتى براى آن تعیین کرد.
دارایى و برخوردارى فقط به مال نیست. چیزهاى بسیار دیگرى مثل همسر و فرزند صالح هم هستند که جزو دارایى هاى زندگى محسوب مى شوند و ما زمانى از وجود آنها لذّت مى بریم که قدر آنها را بدانیم. نعمت ناشناخته و پنهان، لذّتى هم به ارمغان نمى آورد. ثروت هاى واقعى زندگى را باید بشناسیم، تا از وجود آنان لذّت ببریم.
3. با خدا بودن
تا به حال فکر کرده اید چرا «نى» مى نالد و ناله او حزن خاصى دارد؟ شعر معروف «بشنو از نى»، حقایق بسیارى را در بر دارد. ناله «نى»، ناله جدایى و فراق است:بشنو از نى چون شکایت مى کند
از جدایى ها حکایت مى کند
ناله نى، ناله غریبى و تنهایى است. خانه نى، نیستان است و نى، چون از خانه خود و از جمع نى ها دور افتاده است، نالان است:
کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند
سینه نى، مالامال از اشتیاق وصل و بازگشت به اصل خویش است و از این روست که سوز فراق و اشتیاق دیدار را در ناله آن مى توان حس کرد:
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسى کو دور مانْد از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش.108
مولوى، این تمثیل را براى تشریح وضعیت انسان بیان کرده است و چه تمثیل زیبایى: نى، چون از اصل خویش دور افتاده است، دلى آتش گرفته و آهى سوزان دارد. انسان نیز چنین وضعیتى دارد. انسان از دیار خاک نیست.
ریشه انسان، آن جایى است که روح را در آن دمیدند
در برهوت مادیت و در این خاکستان، تنها و بى کس است، سرگشته و حیران است، دلش آرام ندارد و بهانه کسى را مى گیرد: «من ملک بودم و فردوس برین جایم بود». ریشه انسان، آن جایى است که روح را در آن دمیدند. روح انسان از هر چه باشد، به همان چیز، تمایل پیدا مى کند و فقط این گونه است که آرام مى گیرد.خداوند از روح خود در انسان دمیده است: «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِى»109 و لذا تا به او وصل نشود، آرام نمى گیرد. راز مناجات انسان و سوزناکى ناله هاى عاشقانه او همین است؛ اینها ناله هایى از درد فراق و شوق وصال است.
اولویت نیاز انسان و نیاز اساسی
یکى از نیازهاى اساسى انسان، نیاز به خداست. تا خدا در زندگى انسان نباشد، آن زندگى، بى معنا خواهد بود، و زندگى بى معنا، سرد و بى روح است. اگر همه امکانات، فراهم باشد، ولى خدا در زندگى نباشد، زندگى، خسته کننده و ملال آور خواهد بود؛ زیرا خداوند، اصل و ریشه انسان است و قطع ارتباط با ریشه، موجب پژمردگى و افسردگى مى شود.از این روست که خداوند مى فرماید:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکرِى فَإِنَّ لَهُو مَعِیشَةً ضَنکا.110
و هر کس از یاد من روى گرداند، زندگى سختى خواهد داشت».
خداوند، بهترین مونس و همدم انسان است. با او انسان، احساس آرامش مى کند. زندگى با خدا زندگى لذّت بخش و شادى آفرینى است.
قرآن کریم مى فرماید:
«أَلاَ بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئنُّ الْقُلُوبُ.111
آگاه باشید که با ذکر خدا دل ها آرام مى گیرد».
یاد خداوند، سینه ها را جلا مى دهد و به قلب ها آرامش مى بخشد. امام على علیه السلام در این باره مى فرماید:
یاد خدا مایه جلاى سینه ها و آرامش دل هاست.112
لذت در اوج عبادت و بندگی تجلی پیدا میکند
کسانى که در پى زندگى لذّت بخش هستند، نباید از ارتباط با خدا غافل شوند. نماز، یکى از جلوه هاى ذکر خداست.113از زندگى بدون نماز و دعا و مناجات نباید انتظار یک آرامش واقعى و پایدار داشت. به واقعیت ها باید توجّه کرد. انسان، موجودى است الهى که روح خداوند را با خود دارد و روح، اساس حیات انسانى است.
این روحِ جدا افتاده، نیاز به ارتباط با منبع خود دارد و بدون این ارتباط، افسرده و پژمرده مى گردد.
این، واقعیتى است انکارناپذیر که بى توجّهى به آن، هیچ چیز را تغییر نمى دهد. ارتباط با خداوند، شرینى زندگى است و کسى که شیرینى یاد خدا را بچشد، از او روى گردان نمى شود.
امام سجاد علیه السلام در مناجات نهم از مناجات پانزده گانه خود مى فرماید:
کیست که حلاوت محبّت تو را چشید و دیگرى را به جاى تو برگزید؟! و کیست که نزد تو اُنس گرفت و روى از تو برگرفت؟!114به آسمان نیز سرى بزنیم و خدا را نیز به یاد آوریم. خداوند، بزرگ ترین و مهم ترین نیاز انسان است. بدون ارضاى این نیاز، نمى توان به لذّت زندگى دست یافت. با خدا بودن، عامل اساسى رضایت از زندگى است.
جمع بندی و نتیجه گیری
زندگى، در اندیشه دینى، مزرعه آخرت و خاستگاه کمال اُخروى است. دین، نه زندگى ستیز است و نه زندگى پرست؛ بلکه زندگى را بستر تکامل و مقدّمه آخرت مى داند. لذا یکى از نیازهاى زندگى موفق، برخوردارى از «هنر رضایت از زندگى» است.به جهت جایگاه مهمى که مهارت «رضامندى از زندگى» در رسیدن به تکامل معنوى دارد، اولیاى دین، آموزه هاى فراوانى در این زمینه به پیروان خود آموخته اند. حتى فراتر از این، در خلال این مطلب، آیاتی بیان شد که قرآن کریم نیز در این زمینه آموزه هاى مهمى دارد. بنابراین، مى توان گفت که یکى از دغدغه هاى دین، رضامندى از زندگى است و یکى از رسالت هاى آن، آموزش مهارت هاى زندگى کردن به پیروان خویش است.
انسان نیازهایى دارد که نمى توان آنها را انکار کرد. تأمین نیازها به اندازه لازم، نقش مهمّى در شادمانى و رضامندى افراد دارد که در این مطلب، به پاره اى از مهمترین زمینه های رضایتمندی از زندگی از جمله: امکانات خوشبختی، بسترهای شادکامی و لذت انس اشاره نمودیم.
81. روان شناسى روابط انسانى، ص25.
82. الإختصاص، ص30؛ مشکاة الأنوار، ص104؛ عدة الداعى، ص187؛ المؤمن، ص39.
83. جامع الأخبار، ص123؛ بحار الأنوار، ج69، ص399.
84. غرر الحکم، ح7366؛ عیون الحکم والمواعظ، ص371.
85. غررالحکم، ح7363؛ عیون الحکم والمواعظ، ص25
86. ر. ک: دوستى در قرآن و حدیث، ص127 فصل پنجم: گزینش دوست.
87. الاحتجاج، ج2، ص319؛ التفسیر المنسوب إلى الامام العسکرى، ص25؛ بحار الأنوار، ج71، ص229.
88. همان جا.
89. الاحتجاج، ج2، ص320؛ التفسیر المنسوب إلى الامام العسکرى، ص26؛ بحار الأنوار، ج71، ص 230.
90. امام رضا علیه السلام یکى از علت هاى تحریم هم جنس خواهى را تفاوت هاى روان شناختى جنس مرد و زن مى داند که مکمّل یکدیگرند و اگر دو نفر از یک جنس، با هم ازدواج کرده یا رابطه داشته باشند، این نیازها برآورده نمى شود عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص96؛ علل الشرائع، ص547.
91. سوره روم، آیه 21.
92. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج2، ص621؛ الخصال، ج2، ص567؛ الأمالى، صدوق، ص368؛ مکارم الأخلاق، ص419.
93. تحف العقول، ص262؛ بحار الأنوار، ج74، ص14.
94. الخصال، ج1، ص284؛ مکارم الأخلاق، ص199؛ بحار الأنوار، ج74، ص186.
95. تحف العقول، ص318؛ بحار الأنوار، ج78، ص 231.
96. الخصال، ص284؛ مکارم الأخلاق، ص199؛ بحار الأنوار، ج74، ص186.
97. بحار الأنوار، ج74، ص364 و ج77، ص192.
98. «... وَجَعَلَ بَینَکم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً؛ و میان شما مودّت و رحمت قرار داد» سوره روم، آیه 21.
99. دعائم الاسلام، ج2، ص196؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص399؛ المعجم الأوسط، ج3، ص21.
100. سوره انبیاء، آیه 89.
101. الخصال، ج1، ص284؛ مکارم الأخلاق، ص199؛ بحار الأنوار، ج74، ص186.
102. الکافى، ج 6، ص 7.
103. الفردوس، ج1، ص79؛ فتح البارى، ج9، ص280؛ مکارم الأخلاق، ص224.
104. الفردوس، ج5، ص359؛ کنز العمّال، ج 16، ص274.
105. مسند ابى یعلى، ج2، ص10؛ المستدرک على الصحیحین، ج4، ص239؛ الجامع الصغیر، ج1، ص369؛ الفردوس، ج1، ص204؛ کنز العمّال، ج16، ص 457.
106. الجامع الصغیر، ج2، ص21؛ کنز العمّال، ج16، ص274؛ روضة الواعظین، ج2، ص369؛ عدة الداعى، ص86.
107. الکافى، ج6، ص3؛ عدة الداعى، ص86؛ ر. ک: الجعفریات، ص99.
108. مثنوى معنوى، دفتر اوّل، بیت 1 ـ 4.
109. سوره حجر، آیه 29.
110. سوره طه، آیه 124.
111. سوره رعد، آیه 28.
112. غرر الحکم، ح3639؛ عیون الحکم والمواعظ، ص256.
113. «أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکرِى؛ نماز را به خاطر یاد من، بپا دار» سوره طه، آیه 14.
114. بحار الأنوار، ج94، ص148.
منبع: هنر رضایت از زندگى، عباس پسندیده، انتشارات: دفتر نشر معارف، چاپ نهم، پاییز 1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}